کد مطلب:134033 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:204

آغازی پس از پایان دردناک
برای پیش بینی و دریافت چگونگی حكومت امام مجتبی (ع) در مشكلات فراوانی كه در برابر آن بزرگوار وجود داشت كافی است كه ما نگاهی كوتاه به پایان دردناك عصر امیرالمؤمنین علیه السلام بیفكنیم، زیرا امام دوم در وضع نامساعدی حكومت اسلامی را در دست گرفت كه از یك سوی سرسخترین دشمن آزادی و عدالت یعنی معاویه موقیعت خویش را بخوبی تحكیم بخشیده و از سوی دیگر آنهائی كه امام می خواهد با كمك و نیرویشان با چنان جرثومه نیرومند فساد به پیكار برخیزد كسانی هستند كه علی (ع) از سستی و زبونی و ضعف انسانی آنان آنچنان ناراحت و ملول بود كه آنها را نامردانی در چهره های مرد می خواند و می فرمود دوست داشتم شما را نه بینم و شما را نشناسم آری با توجه به این شرائط است كه آینده حكومت امام حسن علیه السلام بخوبی قابل پیش بینی است اكنون تفصیل آن حوادث.

فرزند بزرگ علی علیه السلام هنگامیكه قدرت را در دست گرفت مهمترین مشكلی كه در برابر وی و در راه مصالح اسلام و اجتماع قرار داشت، همانا حكومت معاویه در شام است. اگر این مشكل از میان برداشته شود دنیای اسلام موانع دیگری را كه در سر راه موفقیت های


جهانی وی وجود دارد به آسانی می تواند از میان بردارد با این حساب. حساسترین مشكل این حكومت بر كناری معاویه است، حضرت مجتبی (ع) برای حل این مشكل ابتدا او را به بیعت با خود دعوت فرمود، اما دعوتی كه ضمن آن تصمیم قاطع و اراده ی حتمی آن بزرگوار برای محو دائمی آن سرچشمه ی فساد بخوبی هویدا است. امام حسن علیه السلام ضمن یك نامه معاویه را دعوت می كند تا با وی بیعت نماید و به خلافت آن حضرت تن در دهد. اما سپس چنین اضافه می كند:

«و ان انت أبیت الا التمادی فی غیك سرت الیك بالمسلمین فحاكمتك حتی یحكم اللَّه بیننا و هو خیر الحاكمین [1] .

یعنی اگر به بیعت با من تن در ندهی و همچنان در ضلالت و گمراهی خود اصرار ورزی من با اجتماع مسلمین بسوی تو رهسپار می شوم و با تو مخاصمه می كنم تا هنگامی كه خداوند در بین ما حكم كند و او بهترین حكم كنندگان است». این نامه از سوی آن حضرت به معاویه داده شد، ولی او نه تنها صریحاً آنرا رد نمود بلكه با فرستادن جمعی از مأمورین سری خود بكوفه و بصره و نقشه های شومی كه در اختیار آنان قرار داد، درصدد برآمد تا مردم را علیه آن حضرت و حكومتش بشوراند و انقلابی از داخل در برابر وی بوجود آورد اما خوشبختانه جاسوسان او بزودی دستگیر می شوند و به جزای خیانت خود می رسند ولی او یعنی همان تنها خطر بزرگی كه جهان اسلام را در زیر پرده ی نفاق و اسلام خواهی خود! تا سرحد نیستی


و سقوط تهدید می كند. تصمیم جدی دارد تا اجازه ی حكومت به خاندان پیغمبر ندهد هر چند اجرای این تصمیم بقیمت یك جنگ بزرگ و خونین بیانجامد!.

خواننده عزیز- بسیار ظالمانه و جفا است اگر كسی تصور كند امام مجتبی (ع) بخطر واقعی حكومت معاویه برای جهان اسلام و اجتماع واقف نبوده و یا آنكه آن حضرت برای ریشه كن كردن این شجره خبیثه (كه با دست عمر در چمنزار اسلام بذر شده بود) تا آخرین حد امكان كه مصالح اسلام اقتضای آنرا داشت اقدام نفرمود!.

ما اكنون بخواست خداوند این واقعیت را روشن خواهیم ساخت كه چگونه امام تمام نیروئی كه در اختیار داشت بكار انداخت تا شاید بتواند این ماده فساد را از پیكر اجتماع قلع كند و جهان اسلام را برای همیشه از شر حكومت بنی امیه آسوده سازد. اما نیرنگ های شیطانی معاویه از یكطرف و دردناكتر از آن، سست پیمانی و بی وفائی و بی ایمانی مردم از سوی دیگر، و خلاصه همان عواملی كه در حكومت علی (ع) برای ادامه ی حیات ننگین معاویه وجود داشت درست همان عوامل به فرزند معصوم علی (ع) هم اجازه نداد تا آن حضرت موفق گردد و به آن هدف بزرگ و انسانی دست یابد.


[1] ناسخ التواريخ حالات امام مجتبي صفحه ي 82.